پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

قند عسل مامان و بابا

آبانماه و تاسوعا و عاشورای 92

27 مهر ماه پسر ناز مامان.اینروزا خیلی بامزه و شیرین زبون شدی.عاشقت میشم وقتی کلمات قلنبه سلنبه بکار میبری و برام عین بلبل حرف میزنی. پارسای نازم تو شیرین و قند عسل مامان. عادتته که برایه هر چیز بزرگی یه پسر و برای هر چیز کوچیکی یه پدر پیدا کنی.مثلا دوتا ماشین یه جور که یکی کوچیک و یکی بزرگ بود رو آورده بودی کنار هم و با ذوق گفتی:نگاه کن بابا،این پدر بزرگه،اینم پدر کوچیک. ٣ آذر عزیزکم،آبان هم گذشت و افتادیم تویه آذر.این ماهی که رفت خیلی پر رفت و آمد بود و مادر جون و پدر جون از تهران اومده بودن و خاله مهری هم با دایی لقمان از چالوس اومدن و ما بیشتر مشغول مهمونی دادن و مهمونی رفتن بودیم.تویه این مدت تو حسابی با دایی لقمان جور...
10 آذر 1392
1